مجید آذری و جعل واقعیت !
پدرام نواندیش

این روزها خیلی ها در لابلای به اصطلاح نقد حزب "حکمتیست"، در پی کلاهی برای جریان ورشکسته خود بر آمده اند و در پوست خود نگنجیده و بیشتر از آن که اثبات خط کمونیسم کارگری منصور حکمت را در نظر داشته باشند، در صدد "تواب" سازی رفقایی بر آمده اند که هر یک از آنها دارای پیشینه مبارزاتی معینی در تاریخ مبارزات کمونیستی حداقل سه دهه اخیر در ایران می باشند. اینان که تا چندی پیش برای خلاصی از پاسیفیسم ناشی از گرایش راست که منجر و به تائید رژیم اسرائیل و مواضعی از این دست گردیده بود، خود به فرقه گری روی آورده بودند و از حزبی که منصور حکمت بنا نهاده بود به جز نام آن اثری بر جای نگذارده بودند، پایکوبان به شادی پرداختند که گویی حرف رهبرشان درست از آب درآمده و اکنون تمام آن کسانی که در انشعاب از حزب کمونیسم کارگری جدا شده بوده اند باید سر بر آستان جانان رهبر حزب اکس مسلم بکوبند و اینگونه راه را بر هر گونه مخالفت با رهبری شان در داخل حزب سد نمایند   .

خوشبختانه تا اینجای کار نتیجه خطوط راست حاکم بر حزب "حکمتیست"، شکست این خطوط و مشخصا خط ضد کمونیسم کارگری کورش مدرسی بوده است. آينده گرايش منتقد کوروش مدرسى در گرو پراتيک و سياستهاى آنهاست اما تا همينجا شکست خط کورش مدرسى به معنای اثبات خط کمونیسم کارگری منصور حکمت است و نه ديدگاههاى پوپوليستى رهبری حکک. سالهاست رهبری حکک مرز خود را با کمونیسم کارگری منصور حکمت طی موضعگیریهای به غایت راست و اپورتونیستی خود و تمایل افراطی برای این مرز بندی، نشان داده است. همان سخنان محفل بهمن شفیق در خصوص بی ربطی حزب "حکمتیست" با کمونیسم کارگری منصور حکمت، به نوعی در خصوص حکک و رهبری آن صدق می کند .

جناح اکثریت حزب "حکمتیست" در نقد خط سوسیال پاسیفیست کورش مدرسی٬ براى پيشروى میبایست مبنا را اصول کمونیسم کارگری منصور حکمت قرار داده و شروع هر نقدی بجز اين چهارچوب نمیتواند حزب "حکمتیست" را حالا حالاها از شر این خط کاملا ارتجاعی برهاند. هر چند پیش بینی شکست مواضع کاملا راست کورش مدرسی از همان اوان بر کمونیست های کارگری پوشیده نبود. اما این شکست نه از زاویه ديدگاه رهبرى حکک بلکه از زاویه کمونیسم کارگری منصور حکمت است که بر این جریان وارد گشته است. این حکک و رهبری آن و کسانی چون مجید آذری نبودند که موجب شکست خط کورش مدرسی شدند بلکه واقعیات مبارزه طبقاتی بی ربطی هر روزه جریان کورش مدرسی را به کمونیسم کارگری به وضوح نشان میداد. همچنان که همین واقعیات است که اکنون حکک و رهبری آن را هر روز بیشتر از پیش معطوف به این مهم میسازد. این رفقائی که اکنون در مقابل خط راست کورش مدرسی می کوشند پرچم کمونیسم کارگری منصور حکمت را بلند کنند٬ پس از عبور از کورش مدرسی، ناچارند از رهبرى فرقه ای بطور کلى عبور کنند .

اما چرا مجید آذری بی توجه به این که ممکن است این پروسه دامنگیر حکک و رهبری آن شود، به عبث دست به فرافکنی در این خصوص میزند؟ چرا او به جای نقد کمونیستی، ترجیح میدهد به کسانی که از زاویه کمونیسم کارگری به نقد خط کورش و کورش ها می پردازند، لجن پراکنی کرده و به این وسیله شکستی را که متوجه آنان نیز شده است را بپوشانند؟

پایه این اقدامات  کسانی چون مجید آذری را می بایست در پروسه شکست خطوط بی ربط به کمونیسم کارگری منصور حکمت جستجو نمود تا آنجا که رهبری حکک در جریان کودتای اخیر کورش مدرسی همواره سعی نموده است بحران حزب "حکمتیست" را از مبداء  انشعاب جناح کورش با خط   در حال حاضر کاملا راست حکک، به اصطلاح نقد کند. این شیوه نقد با  توجه به دیالکتیک رویدادها و چرخشهای بزرگی که در حکک صورت گرفته است را با چه عنوانی به جز شعبده بازى سیاسی ميتوان نامگذاری کرد؟

سعی من این نیست که به سخنان مجید آذری و یا کسان دیگری که قبل از او و یا پس از این هم به گونه مجید آذری خواهند کوشید تا با دست یازیدن به جملات سبکی متناسب به وسع اندیشه شان تمرین نگارش کنند، بپردازم. اینان هنوز در خبرها دنبال این میگردند که کجا آبی، برکه ای خشک شده و یا روزنامه ای کاریکاتوری را به چاپ رسانده و چند ناسیونالیست و قوم پرست مردم را به خیابانها کشانده و اینان فورا اطلاعیه صادر کرده و مهر "انقلاب" خود را بر آن بکوبند. کاش کسانی چون مجید آذری برای نشان دادن ربطشان به کمونیسم کارگری با توجه به نام این حزب، حداقل این شجاعت را داشته و دستکم مواضع حکک را طی حداقل از سال 2007 به بعد را مورد ارزیابی قرار میداد .
 
برای یادآوری بد نیست بگویم در بحثهای پلنوم قبل از جدا شدن ما بحثی در رابطه با ستم ملی در آذربایجان درگرفت. حمید تقوایی خزعبلات نیروهای قوم پرست را یک باره پذیرفت و آذربایجان و رهبر جنبش آن موقع٬ یعنی دکتر چهرگانی که بعدها برای احمدی نژاد پیام تبریک از آمریکا فرستاد و در آخر به ایران رفت٬ را جنبشی براى حق تعیین سرنوشت و يک مسئله ملى معرفی کرد .

رفیق آذر ماجدی به واقع جلوی این بحث حق تعیین سرنوشت در آذربایجان و جنبشهای دست ساز ایستاد و گفت حق تعیین سرنوشت برای آذربایجان شعاری جعلی است و برابری حق شهروندی در برنامه ما گنجانده شده است. دفاع آذر ماجدی از برنامه یک دنیای بهتر و خط منصور حکمت و بحث شفافش در رابطه با حق تعیین سرنوشت که حتما مجید آذری نخوانده است دالی بر آن ماجرا است .

اما چرا مجید آذری مجبور به تحریف همين ماجرا و فرافکنی میشود؟ جواب این سوال را باید در مصاحبه مینا احدی به زبان ترکی با احمد اوبالی سخنگوی جریان فاشیست ترکی گایپ به رهبری صالح ایلدیریم جست. برای آشنایی خواننده کافی است تا نام صالح ایلدیریم را در یوتیوب تایپ کنید تا مواضع کثیفش را ببینید. در موقع قتل ندا آقا سلطان صالح ایلیدیریم در مقام "کارشناس" قتل همان موضعی را گرفت که حسین الله کرم و وزارت اطلاعات داشت. عین جمله٬ گفت: قتل ندا کار سرویسهای امنیتی اطلاعاتی خارجی برای برهم زدن ایران بوده است! خب٬ امروز وقتی مینا احدی کنار چنین عنصر کثیفی بحث سیاسی میکند و در مصاحبه تلویزیونی اینها شرکت میکند٬ و وقتی احمد اوبالی به او می گوید موضع شما کمونیست کارگری ها در مورد آذربایجان شبیه موضع خمینی در قانون اساسی است٬ مینا احدی لام تا کام جواب نمی دهد!؟ این دیگر افتضاح سیاسی نیست٬ دیگر فقط راست روی نیست٬ این نمايش ذلت یک اکس کمونیست در مقابل یک مرتجع فاشیست و یک مخلص احمدی نژاد به اسم احمد اوبالی است .
 
آقاى مجید آذری! امروز ديگر با نسبت دادن ده کامیون دروغ به حزب اتحاد کمونيسم کارگرى و آذر ماجدی٬ نمیشود مینا احدی و حککا را جای کمونیسم کارگری رنگ کرد و به بازار آورد. ما هم قولیم که کمونیست کارگری جدی است و شوخی ندارد. اما شما امروز دیگر در کمپ کمونیست کارگری نیستید٬ مدتهاست که تصمیم هايتان گرفته شده است. حککا همان سال 2007 در همان کنگره شما با کلاهی که به سرخودتان گذاشتید و قصد داشتید در پوست راست به قدرت سیاسی قاچاق شوید٬ تماما پديده ديگرى شد. امروز می بینید دیگر شدنی نیست و لباس کمونیستی تان را که به تنتان برازنده نیست کنده و یک باره عریان در برابر جنبش های راست فیگور می گیرید که ما آمدیم! البته دیر آمدید و صندلی های راست جامعه برای اکس کمونیستها جایی ندارد! در حال حاضر حزب حمید تقوایی نه اینوری است نه آنوری. کادرها و اعضایتان بین زمین و آسمان مانده اند. کمونیست های سابقی که امروز بعد از سی سال میخواهند به جناح راست بروند٬ آدمهای مطمئنی برای دالانهای راست نخواهند بود !

21 ژانویه 2012